جولانگاه شیطان
از نظر ظاهر، ما از آسمان بزرگتریم، اما در باطن ملكوتى هستیم، در
باطن عقلیم، اصالتیم، شرافتیم، اما اینها در وجود بعضى از ما كمرنگ شده و
تنها مایههایى از آن در وجود ما باقیمانده است، ولى شكوفا نشده است.
بسیارى از ما مانند زمینى هستیم كه آماده كشاورزى است، ولى دانههایى كه
باید در این زمین كاشته شود، درگوشه زمین در یك شیشه دربسته است . سى سال
است كه این زمین آماده به صورت بایر افتاده است . شیاطین هم از زمین بایر
خوششان مىآید، چون جاى دیگرى براى بازى ندارند، اما در سرزمینى كه على
علیه السلام ، انبیا، عرفا و علما باشند، شیاطین درآن جاى بازى ندارند .
جاى بازى شیاطین در مراكزى است كه آشغال و كثافت فراوان است . اصلاً زندگى
میكرب در زباله است، پس چگونه شیاطین در سرزمین وجود على بروند و بازى
كنند؟ چون آن جا راه نداشتند، زیرا على حسود نبود، مغرور و متكبر نبود،
بىمعرفت و بىنور نبود، بلكه جاى حركت خدا، جاى معرفت ،مردانگى، كرامت
ومعجزه بود ؛ از این رو، وقتى ابن ملجم شمشیر بر سرش زد و خون به دیوار
محراب پاشید، حضرت نگاهى به این خون كرد و دید در این خون، عدالت، معرفت و
خضوع موج مىزند ؛ از این رو، آرام فرمود : �فزت ورب الكعبه� " 5 ". به
نقطه آخر رسیدم . به آن جایى كه مىخواستم رسیدم .ش
چهارشنبه 3 اسفند 1390 - 1:50:15 PM